این نیز بگذرد ... | ||
زمستان که می شود صبح ها نمی شود برای یک بار هم که شده با لرز و گلو درد ناشی از سرما بیدار نشی ، و باز هم همان وضع همیشگی ... مادر باز پنجره و در را باازگذاشته و بخاری را روی شمع . تابستان می شود و از گرما داری ذوب می شوی میروی و کولر را روشن میکنی و با نوازش باد خنک و دلچسب احساس خرسندی میکنی ، همینطور که در فکر فرو رفته ای ناگهان متوجه میشوی کولر خاموش شده است ، می گوید سرد است و یخ کرده! نمیدانم چه بگویم! اما مادر است و اطاعتش واجب. [ دوشنبه 96/3/15 ] [ 12:25 عصر ] [ sepehr ]
|
||
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |